Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-05-03@01:43:44 GMT

ریما رامین‌فر، از ماجرای ازدواجش گفت

تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۳۹۲۱۱۵

ریما رامین‌فر، از ماجرای ازدواجش گفت

در برنامه «دورهمی»، مهران مدیری، میزبان ریما رامین‌فر، بازیگر سینما و تلویزیون بود. او در این برنامه، درباره تفاوت سنی پنج ساله خود با امیر جعفری و علت دیر ازدواج کردن‌شان صحبت کرد.

برنامه «دورهمی»، شب گذشته (پنجشنبه ۷فروردین) با حضور ریما رامین‌فر، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، ساعت ٢٣ از شبکه نسیم پخش شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این برنامه، رامین‌فر درباره نحوه زندگی با امیر جعفری و بازی در مجموعه «پایتخت» صحبت کرد.



در ابتدای برنامه و پس از اینکه رامین‌فر درباره تحصیلات دانشگاهیش صحبت کرد، مدیری از او پرسید زندگی با امیر جعفری چه‌گونه امکان پذیر است؟ و رامین‌فر در پاسخ گفت: «زندگی هیجان انگیزی است. از زمانی که با امیر آشنا شدم تا زمانی که با او ازدواج کنم، مدت زمان زیادی طول کشید. ما در تئاتر باهم بودیم و در کلاس‌های استاد حمید سمندریان با هم آشنا و بعد هم همکار شدیم. من پنج سال از امیر بزرگ‌ترم، آن زمانی که با او آشنا شدم، نوزده سالش بود و من این موضوع را نمی‌دانستم.

زمانی که به من پیشنهاد ازدواج داد، به او خندیدم و گفتم اگر در یک کشور دیگر بودیم، می‌توانستند سراغ من را بگیرند که چرا یک کودک را آزار می‌دهی. او موضوع را پذیرفت و ماجرای ازدواج ما خیلی طول کشید. البته پول هم نداشتیم که بخواهیم زندگی مشترک تشکیل دهیم، شرایط مالی‌مان به قدر کافی مساعد نبود.»

او در ادامه گفت: «زندگی کردن با امیر خیلی هم سخت نیست. بسیار هیجان‌انگیز است و بالا و پایین دارد. اصلا یکی از ویژگی‌های زندگی با امیر این است که قابل پیش بینی نیست.»

مدیری سپس به سراغ خانواده امیر جعفری رفت و گفت: «مشکلات مالی یک دلیل برای دیر ازدواج کردن شما بود یک دلیل هم حدس می‌زنم این باشد که منتظر ماندید امیر بزرگ شود. شما علاوه بر اینکه با امیر جعفری زندگی می‌کنید، هفت خواهر شوهر هم دارید، این چه‌گونه ممکن است؟»

این بازیگر در پاسخ گفت: «شعار نمی‌دهم، اما امیر واقعا خانواده خوبی دارد، مخصوصا مادر فوق‌العاده‌ای که من فکر می‌کنم به خاطر ایشان این یازده فرزند آنقدر فوق‌العاده هستند.»

رامین‌فر همچنین درباره نحوه ورودش به «پایتخت» و ادامه‌دار شدن سریال گفت: «زمانی که این سریال را می‌ساختیم، هیچ تصوری نداشتیم که هفت فصل ادامه پیدا می‌کند، من از زمانی که تئاتر بازی می‌کردم، محسن تنابنده و احمد مهرانفر را می‌شناختم و زمانی که به کار دعوت شدم، می‌دانستم قرار است وارد یک فضای دوست‌داشتنی بشوم، چون سلیقه‌هایمان به شدت به هم نزدیک بود.

پس از پخش فصل اول موفقیتی برای ما حاصل شد، که خودمان هم انتظار آن را نداشتیم و فکر می‌کنم همدلی که بین اعضای گروه وجود دارد، باعث این موفقیت شده است. من همیشه احساس می‌کنم خیلی خوشبختم که غیر از خانواده اصلی خودم که بسیار دوست‌شان دارم، یک خانواده دیگر هم دارم و زمانی که آن‌ها را نمی‌بینم و پیش‌شان نیستم دلتنگ‌شان می‌شوم.»

بازیگر «پایتخت» درباره ساخت فصل هفتم این سریال گفت: «درباره ساخت فصل هفتم هیچ چیز نمی‌دانم. اگر بسازند، قطعا دوباره همکاری می‌کنم.»

منبع: پارسینه

کلیدواژه: ریما رامین فر ازدواج دورهمی مهران مدیری بازیگر سینما و تلویزیون امیر جعفری پایتخت پارسی خبر امیر جعفری رامین فر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۳۹۲۱۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • کتاب «معجزه شکرگزاری» کلید رضایت خاطر درونی را بیان می‌کند
  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • ماجرای صف انتظار زوجین و تاخیر در پرداخت وام ازدواج پیگیری شد
  • رامین رضاییان: پرسپولیسی‌ها در قلب من هستند
  • پشت‌پرده ماجرای یک ترور توسط موساد؛ رامین یکتاپرست کیست؟
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • ماجرای "ترور رامین یکتاپرست، شهروند ایرانی" چیست؟
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم